برچسب: سعید رهنما

فریدریش انگلس و میراث ماندگار او / سعید رهنما
بهمناسبت دویست سالگی انگلس:
انگلس بی تردید از شاخصترین و اثرگذارترین شخصیتهای فکری و انقلابی قرن نوزدهم بود. بخت او و همزمان بدبیاری او این بود که در جوار غول بزرگتری بهناچار همیشه بهاصطلاح نقشِ «ویولون دوم» را ایفا میکرد. در مورد سهم خودش در این بزرگترین همفکری و همکاری تاریخ بشر، متواضعانه میگفت «مارکس نابغه بود، و ما استعدادی بیش نبودیم.» اما واقعیت این بود که هر دو، به درجات مختلف، از بزرگترین نوابغ تاریخ بشر بودند.

صدسالگی «شوراهای کارخانه» تورین / سعید رهنما
در زمانی که کارخانهها در تورین و در جاهای دیگر در تسخیر کارگران بودند، قدرت سیاسی و نظامی بهطور کامل در دست بورژوازی بود. نبودِ یک نیروی سیاسی در شکل یک حزب و یا یک نیروی مردمی، سبب شد که جنبش شورایی بهراحتی محاصره و خُرد و نابود شود.

حزب کارگر و سوسیالدموکراسی بریتانیایی / سعید رهنما
حزب کارگر در مسیر طولانی حیات بیش از یک قرن، فرازوفرودهای بسیاری را در قدرت و در اپوزیسیون از سر گذراند. در غیاب جریانات چپ سوسیالیستی که در مقاطع مختلف به وجود آمدند و عمدتاً به خاطر فرهنگ سیاسیِ غالب در بریتانیا، پا نگرفتند، حزب کارگر بهعنوان حزبی با پایگاهِ کارگری و مردمی، حاملِ اصلی سیاستهای سوسیالیستی، البته از نوعِ انگلیسیاش، شد. این حزب بهرغم دستاوردهای مهمی که در مقاطعی از نظر ایجاد سیستم رفاهی و پیگیری سیاستهای ترقیخواهانه داشت، هم بهدلیل عدم قاطعیت و نداشتن یک دیدگاهِ راهبردیِ منسجم، و هم بهخاطر رویارویی با قدرت فزایندهی سرمایه در عرصهی ملی و جهانی، و دیگر واقعیتهای ساختاری، دچار شکستهای پیدرپی شد.

سوسیالیسم بریتانیایی: از سوسیالیسم «اووِن» تا راه سوم «گیدنز» / سعید رهنما
برخلاف جنبشهای سوسیالیستی قارهی اروپا، سوسیالیسمِ مارکسی در انگلستان در اواخر قرن نوزدهم بسیار ضعیف، و محدود به پارهای از رادیکالهای جنبش چارتیستی، چند شخصیت مارکسیستِ مرتبط با بینالملل اول، و پارهای سوسیالیستهای پراکنده در چند کلوب و تشکلِ بود.
بهطور کلی جریانات سوسیالیستی مارکسیستی، بهرغم نقش بسیار مهمی که در اشاعهی افکار سوسیالیستی در انگلستان ایفا کردند، نتوانستند رابطهی وسیعی با طبقهی کارگر بریتانیا برقرار سازند.

بهیاد فریبرز رئیسدانا / هایده مغیثی و سعید رهنما
درگذشتِ فریبرز رئیسدانا، اقتصاددانِ سوسیالیست، مبارز آزادیخواه، و مدافع حقوق زحمتکشان برای همهی جویندگان آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی ضربهی سنگینی بود. متأسفانه بهسبب مشکلاتی که بر اثر شیوع هیولای کرونا دامنگیرِ همه شده، تهیهی تسلیتنامه گروهیِ دانشگاهیان برونمرزی به تأخیر افتاد. ازاینرو، بیمناسبت ندیدیم یاد همکار ازدسترفتهی خود را با خاطرهی حضور او در کنفرانسی که ما بیش از دهسال پیش در دانشگاه یورکِ کانادا میزبان آن بودیم گرامی بداریم.

طرحی برای سازماندهی مقابله با بیماریهای همهگیر / سعید رهنما
همهگیر شدنِ ویروس کرونا قطعاً یکی از سختترین چالشهای امروز جهان و کشور ما ایران است؛ ویروسی سخت متجاوز که بهطور تصاعدی و با سرعتی غافلگیرکننده و غیر قابل پیشبینی گسترش مییابد، و اگر بهسرعت کنترل نشود، خسارتهای انسانی و اقتصادی جبرانناپذیری خواهد داشت و به مرگ میلیونها نفر خواهد انجامید . مسئلهی عاجل، چگونگیِ سازماندهی منابع انسانی و مادی برای مقابله با این هیولای نامرئی و متحرک است. برکنار از ابعاد بینالمللی این فاجعه، سازماندهی مقابله با ویروس در سطح ملی باید از بالاترین تا پایینترین سطح و کوچکترین واحدهای سازمانی به شکلی خاص و با مشارکت مستقیم مردم صورت گیرد.

سوسیالدموکراسی فرانسوی: از «گسست از سرمایهداری» تا گسست از سوسیالیسم / سعید رهنما
بر کنار از موانع عینی، آنچه که سوسیالیستهای فرانسوی را دچار شکست ساخت، تسلیم شدنِ آنها به ایدئولوژی سرمایهداری بود. سوسیالدموکراتهای فرانسوی نظیر سوسیالدموکراتهای سوئد، ضمن حفظ بسیاری از خواستهای ترقیخواهانه و عدالتخواهانه، هدفِ نهایی گذار به جامعهی پساسرمایهداری را بهتدریج به اصلاحِ نظام موجود سرمایهداری تبدیل کرد.

روششناسی مارکس / سعید رهنما
مارکس وعده داده بود که در زمینهی روش (متد) کتاب جداگانهای بنویسد، اما زندگی سیاسی و کار مطالعاتیاش هرگز چنین مجالی به او نداد. بااینحال، در چندین اثر خود بهطور مستقیم یا غیرمستقیم به طرح جنبههایی از روششناسی مورد نظرش پرداخت. بهعلاوه آثار اصلی مارکس همگی از متدی خاص تبعیت میکنند که مارکسشناسان با بررسی مشخص این آثار جنبههای اساسی این متد را بازیافتهاند. پارهای از جمله بِرتل اولمن، روش مارکس را در تمام وسعتش، در پنج سطحِ هستیشناسی (اونتولوژی)، شناختشناسی (اپیستمولوژی)، پژوهش و بررسی، بازسازی ذهنی (رکونستراکسیون) و بالاخره عرضه و ارائهی نتایج جستوجو کردهاند. بعضی دیگر از مارکسشناسان، جنبههای منطق تاریخ، و جنبههای فلسفی رابطهی نمود و ذات، علت و معلول، شکل و محتوی و نحوهی تجرید و انتزاع را در متد مارکس مورد بررسی قرار دادهاند. ازجمله رومن راسدالسکی، دِرِک سییر، تونی اسمیت، و تِرِل کارور. برخی نیز این متد را صرفاً در رابطه با جنبههایی خاص از کلیت اقتصاد سیاسی مارکسی جستوجو کردهاند. راب بیمیش، و جفری پیلینگ از آن جملهاند. در نوشتهی حاضر عمدتاً بر آن جنبه از متد مارکس تأکید شده که به نحوهی بررسی و چگونگی تجرید و انتزاع (آبستراکسیون) پدیدههای اجتماعی و اقتصادی مربوط می شود. اتكای نوشته عمدتا بر متون اصلی مارکس است و در مواردی به دیدگاههای مختلف برخی مارکسشناسان نیز اشاره شده است.

حزب سوسیالدموکرات سوئد: از سوسیالیسم تا لیبرالیسم / سعید رهنما
تجربهی سوسیالدموکراسی سوئد این واقعیت را بهخوبی نشان میدهد که سوسیالیسم و جهت گیری سوسیالیستی در دوران جهانیشدن سرمایه و نولیبرالیسم با مشکلات بسیار سختتر و پیچیدهتری مواجه است، و مقابلهی واقعی و عملی و نه تخیلی، با این هیولای وحشتناک بهمراتب سختتر و پیچیدهتر از تصورات گذشته در مورد گذار از سرمایهداری است.
…

حزب سوسیالدموکرات آلمان: از «گوتا» تا «گُدِسبِرگ» و فراسویِ آن / سعید رهنما
بازخوانی جنبشهای رفرمیستی سوسیالیستی (8):
حزب سوسیالدموکرات آلمان بهعنوانِ یک حزبِ برنامه-محور، در مسیر طولانی زندگی خود که دورههای امپراتوری آلمان، جنگ جهانی اول، دو انقلاب، جمهوری وایمار، سلطهی فاشیسم و جنگ جهانی دوم، اِشغالِ متفقین، تجزیهی آلمان، و وحدت آلمان را دربر میگیرد، چندین بار برنامهی خود را تغییر داده است. برنامه، بهمثابه مهمترین سندِ عام، راهنمایِ عمل و دورنمای سیاسی حزب در مقاطع زمانی مختلف بوده است. برنامهها با نامِ شهری که اجلاس عمومی حزب در آنجا برگزار شده و به تصویب رسیده، شناخته میشود. این برنامهها عبارتند از: گوتا (۱۸۷۵)، ارفورت (۱۸۹۱)، گُرلیتز (۱۹۱۹)، هایدلبِرگ (۱۹۲۵)، باد گُدِسبِرگ (۱۹۵۹)، برلین (۱۹۸۹)، وهامبورگ (۲۰۰۷). مرورِ این برنامهها و تحولات اجتماعی و سیاسیِ اثرگذار بر این برنامهها و یا منتج از آنها مسیر تحول و دگردیسیِ حزب سوسیالدموکرات آلمان را نشان میدهد. مطالعهی تجربهی حزب سوسیالدموکرات آلمان درسهای فراوانی، هم برای طرفداران انقلاب بلافاصلهی سوسیالیستی، و هم طرفداران رفرمیسم سوسیالیستی، به همراه دارد.

عوامل ظهور و افول رفرمیسم سوسیالیستی / سعید رهنما
بازخوانی جنبشهای رفرمیستی سوسیالیستی (7):
در حد فاصلِ اواخر نیمهی اول قرن نوزدهم که بنیان نظریهی سوسیالیسم مارکسی شکل میگرفت و اواخر نیمهی دومِ آن قرن که اولین نشانههای تجدیدنظرطلبی و رفرمیسم سوسیالیستی پدیدار شد، و پس از آن در سرتاسر قرن بیستم، و تا امروز در اوایل قرن بیستویکم، تغییر و تحولات فراوان و بیوقفهای در عملکردِ نظام سرمایهداری و شرایط عینی و ذهنی ناشی از آن، در جریان بوده است. این تحولات عظیم در کلیت خود و در بنیانهای اصلی و اساسیاش همراستا با تحلیلهایی بود که مارکس با نبوغ بینظیرش پیشبینی کرده و تناقضها و تضادهایش را نشان داده بود. اما واضح بود که در جزئیات نمیتوانست چنین باشد. در این بخش مهمترین مجموعه عواملِ مرتبطی بررسی میشود که بخشی از پیروان مارکس را به تجدیدنظرطلبی و تأکید بر تاکتیکها و استراتژی رفرمیستی سوق داد و همزمان در آن مقاطع از تحول جوامع انسانی مانع موفقیت آنها در نیل به سوسیالیسم شد.

«انقلاب بدون انقلاب»: خوانش رفرمیستی از گرامشی / سعید رهنما
آنتونیو گرامشی از برجستهترین متفکرین مارکسیست جهان، ده سال از آخرین قسمتِ عمرِ بس کوتاه خود را در زندان فاشیستها گذراند، و قسمت اعظم یادداشتهایش را در «کتابچههای یادداشتهای زندان» نوشت؛ مجموعهای عظیم، پیچیده، پراکنده، و ویرایشناشده در عرصههای متنوع فرهنگی، فلسفی، تاریخی، مذهبی، ادبی، اجتماعی و اقتصادی توأم با مفاهیمی بدیع، که بیانگر نبوغ استثنایی و ذهن باز و خلاقاش بود. این یادداشتها را با خوانشهای متفاوتی میتوان درک کرد، و هم دیدِ انقلابِ بلافاصله و هم دیدی رفرمیستی و تدریجگرا را از آنها استنتاج کرد. از یکسو به نوشتههایی برمیخوریم که عمدتاً تحت تأثیر انقلاب اکتبر، از انقلابِ بلافاصلهی سوسیالیستی حمایت میکند، و از سوی دیگر انبوه مفاهیم و نوشتههایی را داریم که تدارک طولانی و گذار تدریجی و آرام بهسوی سوسیالیسم را لازم میبیند.