برچسب: مایکل رابرتز

کرونا و نظریهی مارکسیستی تورم / مایکل رابرتز / ترجمهی رسول قنبری
بهلحاظ تجربی نادرستی نظریههای جریان اصلی تورم اثبات شده است؛ و در نتیجه اقتصاد جریان اصلی درمورد آنچه که باعث تورم در قیمت کالاها و خدمات میشود دچار سردرگمی است. میخواهم استدلال کنم که نظریههای جریان اصلی تورم بسیار متزلزلاند، چرا که بر اساس قانون ارزشی که در شیوهی تولید سرمایهداری عمل میکند، تدوین نشدهاند. نظریههای پولگرایی و کینزی بههمین دلیل محکوم به شکستاند.

تقصیر ویروس بود / مایکل رابرتز / ترجمهی رسول قنبری
مطمئنم وقتیکه فاجعه بهسر آید، علم اقتصاد جریان اصلی و مقامات اقتصادی ادعا خواهند کرد که این بحرانی برونزا بوده است و هیچ ربطی به هرگونه نقص ذاتیِ شیوهی تولید سرمایهداری و ساختار اجتماعی جامعه ندارد. تقصیر ویروس بود. این همان استدلال جریان اصلی پس از رکود بزرگ 9-2008 بود و در سال 2020 نیز تکرار خواهد شد.

با ارزهای دیجیتال چه کنیم؟ / مایکل رابرتز / ترجمهی احمد سیف
لیبرا نامی است که فیسبوک – این کمپانی عظیم شبکهی اجتماعی – بر روی ارز دیجیتالی خود که برنامه دارد ایجاد کند گذاشته است. هدف فیسبوک از این واحد پولی دیجیتالی چیست؟
بهگفتهی فیسبوک، لیبرا «یک واحد پولی سادهی جهانی است که باعث قدرتمندشدن میلیاردها انسان خواهد شد». در بیانیهای که منتشرشده این کمپانی میگوید که «دنیا بهواقع به یک واحد پولی دیجیتال قابلاعتماد و زیرساختی که بتواند به مقولهی « پول اینترنتی» واقعیت ببخشد، نیازمند است. امنیت بخشیدن به دارایی مالیتان بر روی تلفن دستی باید ساده و بهسادگی قابل درک باشد. نقل و انتقال پول در جهان باید ساده و از نظر هزینه جذاب باشد و حتی باید از فرستادن یک متن و یا عکس از طریق اینترنت، مستقل از این که در کجا زندگی میکنید و یا چه میکنید، و یا چه میزان درآمد دارید، امنتر باشد. ابداع محصولات تازه، و واردین تازه به این نظام موجب میشود تا موانع دسترسی به آن و هزینهی سرمایه برای همگان پایین بیاید و شرایط برای نظام پرداختی بدون درگیری برای تعداد بیشتری از مردم فراهم شود».

تناقض مفهوم سرمایهداری مترقی / مایکل رابرتز / ترجمهی احمد سیف
جوزف استیگلیتز یکی از برندگان جایزهی نوبل در اقتصاد و اقتصاددان ارشد سابق بانک جهانی و همچنین مشاور رهبری چپگرای حزب کارگر در انگلیس است. در طیف گستردهی اقتصاددانان جریان اصلی، او در چپ قرار دارد.

مباحثهای دربارهی مالیگرایی / مایکل رابرتز و سردبیران مانتلی ریویو / ترجمهی احمد سیف
یکی از مهمترین موضوعاتی که در نقد سرمایهداری متأخر موردتوجه اقتصاددانان دگراندیش بهویژه طیفی از اقتصاددانان مارکسیست قرار داشته است موضوع مالیگرایی Financialization در اقتصادهای سرمایهداری پیشرفته طی دهههای اخیر بوده است. این دیدگاه موردانتقاد برخی دیگر از اقتصاددانان مارکسیست قرار گرفته با این استدلال که در این گفتمان تمرکز از استثمار و خلق ارزش به حوزهی مالی کشانده شده است. دو یادداشت زیر خلاصهای از هر دو دیدگاه را ارائه میکند.

تراژدی ونزوئلا / مایکل رابرتز / ترجمهی احمد سیف
اشاره: مقالهی زیر پیش از بحران اخیر ونزوئلا نوشته شده است اما بهخوبی ریشههای بحران اقتصادی ونزوئلا و دلایل شکست چاویسم و نارضایتی کارگران و مردم از دولت مادورو را تبیین میکند. مایکل رابرتز در این مقاله براساس مجموعهی متنوعی از دادهها از منابع مختلف نشان میدهد هم دولت چاوز و هم دولت مادورو تمام تکیهشان بر درآمدهای هنگفت نفتی بود تا با استفاده از آن از فقر بکاهند در حالی که در دگرگون کردن اقتصاد با در پیش گرفتن سرمایهگذاریهای مولد، مالکیت عمومی، و برنامهریزی موفق نبودند. ـ نقد اقتصاد سیاسی

مارکس و کینز در برلین / مایکل رابرتز / ترجمهی رسول قنبری
اکنون 200 سال از زمانی که کارل مارکس زاده شد گذشته است. و درست بیش از صد سال از زمانی میگذرد که جان مینارد کینز، اقتصاددان بزرگ قرن بیستم در مورد جایگاه مارکس نوشت. کینز آن زمان نوشت: «چهگونه میتوانم این آموزهی (کمونیستی) را بپذیرم که کتاب مقدس خود را برتر و فراسوی نقد جای میدهد؛ کتاب منسوخی که میدانم نهتنها به لحاظ علمی پرخطاست، بلکه هیچ توجهای به دنیای مدرن و یا کاربردی در آن ندارد.» فکر میکنم میتوانیم ببینیم که کینز نیز نظر چندان خوبی دربارهی اندیشههای مارکس نداشت.

پنجاه سال اقتصاد سیاسی رادیکال / مایکل رابرتز
گزارش پنجاهمین کنفرانس سالانهی اتحادیهی اقتصاد سیاسی رادیکال: پنجاهمین کنفرانس سالانهی اتحادیهی اقتصاد سیاسی رادیکال سیام سپتامبر به پایان رسید. این اتحادیه نقش مهمی در توسعه و ارتقای نظریه و تحلیل اقتصادی بدیل در برابر نظریههای مسلط جریان اصلی در اقتصادشناسی مدرن ایفا کرده است. بهرغم عقبگرد مدید علم اقتصاد در خلال دوران «نولیبرالی» که از دههی 1980 دستخوش آن بودیم ( آنگاه که حتی اقتصادشناسیِ بهاصطلاح «مترقی» کینزی در برابر اقتصادشناسی «بازار آزادِ» مبتنی بر تعادل عمومیِ متعلق به جریان اصلی نئوکلاسیکی محو شد) این اتحادیه به حیات خود ادامه داد.
موضوعات متعددی در کنفرانس بود: نظریهی بازتولید اجتماعی، اقتصادشناسی کار، نظریهی بحران، اقتصادشناسی زیستمحیط، نظامهای اقتصادی بدیل پساسرمایهداری، اقتصادشناسی بینالملل، مسایل گستردهای در اقتصاد سیاسی مارکسیستی و البته چین. اما طبق عادت بر موضوعاتی متمرکز خواهم شد که بیشتر موردعلاقهام است.
آمیزهی دگراندیشانهی متداولی از رویکرد مارکسیستی، به همراه طرح پساکینزی / «مالیگرا» و همچنین هواداری از مشارکت دادن دیدگاههای نوریکاردویی پیرو سرافا وجود داشت. این اتحادیهی اقتصاد سیاسی رادیکال است، نه صرفاً اقتصاد سیاسی مارکسیستی.
معنای این امر در اقتصاد سیاسی این است که مباحثاتی در این زمینه وجود داشت که آیا نظریهی کینزی چیزی برای ارائه به اقتصادشناسی مارکسیستی دارد یا خیر. خوانندگان مطالب من بهخوبی میدانند که من نظریهی کینزی را مکمل اقتصادشناسی مارکسیستی نمیدانم ـ در حقیقت برعکس آن را بخشی از جریان اصلی اقتصادشناسی بورژوایی تلقی میکنم که برای مدیریت کلان رکود در تولید سرمایهداری به کار میرود.
دیکپانکار باسو مقالهای ارائه کرد با عنوانِ «آیا اقتصادشناسی مارکسیستی به بینش کینزی نیاز دارد؟» و پاسخ کوتاه وی آشکارا این بود: خیر. به زبان ساده، نظریهی کینزی برای تبیین بحرانها به شکست تقاضای کل نگاه میکند؛ نظریهی نئوکلاسیک به «شوک»هایی که به مدیریت تولید وارد میشود (عرضه) نگاه میکند؛ اما مارکس برای گسلهای تولید سرمایهدارانه به سودآوری سرمایه مینگرد….

سیاستهای «کینزی» در چین / مایکل رابرتز / ترجمهی احمد سیف
واکنش چین به جنگ تجاری دونالد ترامپ این بود که بر صادرات امریکا به چین بهویژه صادرات مواد غذایی و کشاورزی مثل لوبیای سویا، تعرفه وضع کند. بعلاوه دولت چین اجازه داد تا یوان به پایینترین حدی که با سیاست بانک مرکزی جور درمیآمد، کاهش یابد. این کار باعث میشود تا صادرات چینی به دلار ارزانتر شود و هدف افزایش تعرفهای ترامپ بر کالاهای چینی در بازار امریکا با شکست روبرو شود.

مارکس و نظریهی بحران / مایکل رابرتز / ترجمهی احمد سیف
نظریهی مارکس دربارهی بحران در نظام سرمایهداری از سه قانون او دربارهی حرکت در شیوهی تولید سرمایهداری نتیجه میشود. قانون ارزش، قانون انباشت، و قانون سودآوری. برخلاف این قوانین، مارکس یک نظریه و نه یک قانون بحران دارد. این یک نظریه است چون از عوامل متعدد و سطوح مختلفی از ایجاب تشکیل یافته که باید اتفاق بیفتد تا رکودی در تولید، سرمایهگذاری، و اشتغال پیش بیاید که درواقع تعریف بحران است.

انتخابات در پاکستان / مایکل رابرتز / ترجمهی احمد سیف
پاکستان یکی از نابرابرترین کشورهای جهان است. 66 درصد از همهی داراییهای صنعتی پاکستان در مالکیت 22 خانواده است و میزان مصرف 20 درصد غنیترین بخش جمعیت هم بیش از هفت برابر مصرف 20 درصد فقیرترین بخش جمعیت است. هردو واژهی «خان» و «شریف» به معنای «حاکم» و «نجیبزاده» است. بر اساس یک بررسی که در 2013 صورت گرفت، 45 درصد از کسانی که در ساختار سیاسی پاکستان صاحب مقام وقدرت هستند از «سلسلههای» خانوادگی میآیند که با سرعت گیجکنندهای از یک حزب به حزب دیگر میپیوندند که جهتگیری سیاسیشان را آنکه نظامیان انتخاب کردهاند تعیین میکند.

ترکیهی اردوغان / مایکل رابرتز / ترجمهی احمد سیف
حکمرانی اردوغان حالا دیگر تثبیت شده است. تا به همین جا او یک همهپرسی را هم که قدرت رئیسجمهور را افزایش داد با موفقیت از سرگذرانده است. او اکنون پیش از آن که بحران اقتصادی شروع شود برندهی یک انتخابات زودهنگام هم شده است…
اما اردوغان ممکن است انتخابات را برده باشد، و ممکن است که قدرت خود را برای سرکوب و ایجاد خودکامگی بیشتر کرده باشد و حتی ممکن است که به سرمایهی بینالمللی هم فحاشی بکند. ولی اقتصاد ترکیه در وضعیتی بسیار بحرانی است و اگر هزینهی سرمایهی خارجی افزایش یابد و پایان فرایند جهانیکردن شدت بگیرد درمعرض یک رکود خیلی جدی قرار دارد.