برچسب: امپریالیسم

پنج مشخصهی نوامپریالیسم / چانگ انفو و لوو بائولین / ترجمهی علی اورنگ
تعمیم نظریهی امپریالیسم لنین در قرن بیستویکم

ایدئولوژی امپریالیسم متأخر / زان شو / ترجمهی بابک جعفری
بازگشت ژئوپولتیک انترناسیونال دوم:
چپ (غربی) در مرکز امپریالیستی، لحظهای تاریخی را از سر میگذرانَد. اگر چپ با سنّت ضدامپریالیستی پیوندی دوباره برقرار نکند و به تحلیلی سنجیده از امپریالیسمِ شکلگرفته در دوران نولیبرالی دست نیابد، احتمالاً در یکی دو دههی آینده بیشازپیش از گذشتهی انقلابیاش عقبنشینی خواهد کرد.

امپریالیسم و ریشههای توسعهی ناموزون در ایران / کریم پورحمزاوی
درسهای یک قرن:
چرا ایران کشوری توسعهنیافته است و در حاشیهی جهان در حال تقلا؟ این سؤال امروزی بیش از یک قرن است که دغدغهی جامعهی ایرانی، روشنفکران و دولتمردان بوده است. در مقالهی حاضر تلاش میشود از منظر توسعهی ناموزون ایران در بطن نظام جهانی سرمایهداری و رابطهی نابرابر امپریالیستی به این پرسش پاسخ بدهیم.

امپریالیسم متأخر / جان بلامی فاستر / ترجمهی هومن کاسبی
پنجاه سال پس از «عصر امپریالیسم» اثر هری مگداف
مطالعهی کلاسیک وی. ای. لنین در یک قرن پیش به نام امپریالیسم: آخرین مرحلهی سرمایهداری (که با عنوانی که پس از نخستین انتشارش پیدا کرد، یعنی امپریالیسم: بالاترین مرحلهی سرمایهداری، مشهورتر است)، کماکان تأثیرگذارترین اثر در باب امپریالیسم است. لنین از اصطلاح امپریالیسم مدرن یا صرفاً امپریالیسم برای اشاره به عصر سرمایهی متمرکز استفاده میکرد، که در طی آن، تمام جهان توسط دولتهای عمده و شرکتهای آنها تکهپاره میشود، و مرحلهی امپریالیستی را از استعمار/امپریالیسم مراحل مرکانتیلیستی و رقابت آزاد سرمایهداری، که مقدم بر آن مرحله بودند، متمایز ساخت. لنین اصرار داشت که «سیاست استعماری و امپریالیسم، پیش از این آخرین مرحلهی [امپریالیستی] سرمایهداری، و حتی پیش از سرمایهداری، وجود داشتند».

زنجیرههای جهانی کالا و نوامپریالیسم / جان بلامی فاستر و دیگران / ترجمهی هومن کاسبی
تولید سرمایهداری قرن بیستویكم را دیگر نمیتوان صرفاً تجمعی از اقتصادهای ملی قلمداد کرد، تا بهسادگی از منظر تولید ناخالص داخلی (GDP) اقتصادهای جداگانه و مبادلات تجاری و سرمایه که میان آنها روی میدهد تحلیل شود. در عوض، تولید بیش از پیش در زنجیرههای جهانی کالا (که تحت عنوان زنجیرههای جهانی عرضه یا زنجیرههای جهانی ارزش نیز شناخته میشوند) تحت حاکمیت شرکتهای چندملیتی سامان مییابد که سیاره را فراگرفتهاند، و به پیوندهای متعددی تقسیم شده است که هر کدام نمایندهی انتقال ارزش اقتصادی هستند. با کنترل بیش از 80 درصد تجارت جهانی توسط شرکتهای چندملیتی که فروش سالانهی آنها اکنون تقریباً برابر با نیمی از تولید ناخالص داخلی جهان است، این زنجیرههای کالا را میتوان به هم پیوسته در مرکز اقتصاد جهانی دانست که تولید – عمدتاً در جنوب جهان- را به مصرف نهایی و خزانههای مالی شرکتهای چندملیتی انحصاری – عمدتاً در شمال جهان – متصل میکند.

امپریالیسم سرمایهی مالی و «جنگهای تجاری» / گفتوگو با پرابهات پاتنایک / ترجمهی داود جلیلی
دونالد ترامپ یک رهبر جهانی دمدمیمزاج است. به نظر میرسد به نظم قدیمی بیاعتنا است، یعنی به سازوکارهای جهانیسازی که اردوگاه امپریالیستی پس از سقوط اتحاد شوروی و طرح جهان سوم با دقت مستقر ساخت. ترامپ در دومین روز ریاستجمهوری، دستور اجرایی برای مذاکرهی دوباره بر سر نفتا (موافقتنامهی تجاری امریکای شمالی) را امضا و برنامهی همکاری فراآتلانتیک را لغو کرد. او در ادامه بر روی کالاهای کلیدی که از اتحادیهی اروپا و چین و علاوه بر آن کانادا و مکزیک وارد میشد تعرفه بست.

اقتصاد سیاسی امپریالیسم «بشردوستانه» در لیبی / حامد سعیدی
مسئلهی گسترش قلمرو ارضی، اعتصام به جنگهای ویرانگر، سلطهی قوی بر ضعیف، چنگانداختن بر منابع زیرزمینی و بهرهکشی و غارت ملتهای ضعیف، ویژگیهایی که عموماً از تعریف امپریالسم مستفاد میشود، پیشینهی بسیار طولانی در تاریخ جوامع بشری دارند. امپریالیسم در فرآیند تحولات تاریخی ـ اجتماعی و در گذر زمان رخسار و شکلهای مختلفی بهخود گرفته است. از لحاظ تاریخی، تفاوت اساسی بین ساختار و سازوکارهای امپراتوریها در صورتبندیهای پیشاسرمایهداری و امپریالیسم در نظام سرمایهداری وجود دارد.

واقعیتهای روی زمین / دیوید هاروی / ترجمهی حسین رحمتی
دیوید هاروی به جان اسمیت پاسخ میدهد:
جان اسمیت به گمشدهای در صحرا میماند که از تشنگی در حال مردن است. سیستم جی.پی.اس مطمئناش به او میگوید که در فاصلهی 10 مایلیاش به سمت شرق آب شیرین وجود دارد. ازآنجا که او به «شرق به غرب» معتقد است (بخوانید جنوب به شمال) بهسمت جنوب راه میافتد و از تشنگی هلاک میشود. افسوس که استدلال او علیه من این چنین است.

نقدی بر تحلیل دیوید هاروی از امپریالیسم / جان اسمیت / ترجمهی حسین رحمتی
یکی از تأثیرگذارترین کتابهایی که در چند دههی اخیر در تبیین امپریالیسم معاصر نوشته شده کتاب «امپریالیسم جدید» اثر دیوید هاروی است. در نوشتهی حاضر، جان اسمیت، نویسندهی کتاب «امپریالیسم در قرن بیستویکم» دیدگاه هاروی را نقد کرده است. از هر دو نویسنده پیش از این مطالبی در نقد اقتصاد سیاسی منتشر شده است و پاسخ هاروی به نقد اسمیت را نیز طی روزهای آتی منتشر خواهیم کرد. ـ نقد اقتصاد سیاسی

انباشت سرمایه و نظام دولتی / سامانتا اَشمن و الکس کالینیکوس / ترجمهی بهرنگ نجمی
/ سنجشِ «امپریالیسم جدیدِ» دیوید هاروی / رویکردهای مارکسیستی به امپریالیسم راهی به درک روند سرمایهداری جهانی بهطور یکپارچه میگشایند. چنین رهیافتی از درخششهای بزرگ امپریالیسم جدید هاروی بهشمار میرود… مفهومپردازی ویژهی او از امپریالیسمْ هم فینفسه ارزشمند است و هم¬ بهمنزلهی ابزاری برای گسترش نظریهی مارکسیستی دولت. هاروی تمایزگذاریِ اریگی میان منطقهای سرزمینی و سرمایهداری قدرت را با قراردادن قاطع آن در حصار نظریه مارکسیستیِ اضافهانباشت و بحران استحکام میبخشد. به باور ما، این تمایزگذاری میتواند با بازگویی آن برحسْب واکاوی منافع متفاوت ولی همسو سرمایهداران و مدیران دولتی بهطرز بهتری تحکیم شود… اختلاف اصلی ما با دیدگاه هاروی، یعنی گسترش بیاندازهی مفهومِ مهم انباشت از راه سلب مالکیت، از حیث سیاسی بهسبب همپوشانی آن با نقد نولیبرالیسمِ رایج در جنبش دگرجهانیسازی، حائز اهمیت است.

اقتصاد سیاسی «جنگ با تروریسم» / حامد سعیدی
سهمی که این مقاله در توضیح و تحلیلِ «جنگ علیه تروریسم« ادا میکند این است که قصد دارد پولاریزهشدن و تغییر و تحولاتی را که نظم جهانی پیش از جنگ به خود گرفته بود در چارچوب اقتصادِ سیاسیِ سرمایهداری بررسی و به تبع آن زمینههای عینی و اقتصادی وقوعِ «جنگ با تروریسم» را تبیین کند. از اینرو، لازم است گفتمان مسلط «جنگ عادلانه و ضد تروریستی» را در ارتباط با نهادهای متعدد رسمی و غیررسمی محلی و بینالمللی که این گفتمانِ رایج را تولید و آن را برحق و مشروع بر جامعه تحمیل میکنند در چارچوب یک نظم معین جهانی و در یک ساختار تاریخی مشخص توضیح داد. این پرسمان از منظر نظریهی انتقادی (نئوگرامشی) در حوزهی روابط بینالمللی پژوهیده خواهد شد.

امپریالیسم دلار / میشل براند، رمی هرهرا / ترجمهی احمد سیف
«دلار واحد پول ما، ولی مشکل شماست». این سخن جان کانالی وزیر خزانهداری امریکا در جلسهی نوامبر 1971 در رم بین کشورهای گروه 10 اندکی پس از زمانی است که نیکسون قابلیت تبدیل دلار به طلا را قطع کرد و نظام پولی بینالمللی را براساس نرخ شناور بنا نهاد. از آن زمان تاکنون جهان از این «مشکل» ـ یعنی این که امریکا این امتیاز را به دست آورد تا واحد پولی برای تجارت جهانی و ذخیره را براساس توافقات برتون وودز ارایه بدهد عذاب کشیده است. فدرال رزرو اگرچه عملاً بهعنوان بانک مرکزی جهان عمل میکند ولی سیاستهای پولی را براساس منافع امریکا تدوین می کند. در نتیجهی فشار و حتی به دستور الیگارشی مالی نرخ بهره را تعیین میکند و یا تنها به نفع خود پول چاپ و برای اقتصادهای جهان گرفتاری ایجاد میکند.