برچسب: نرگس ایمانی
«بدن»ی که میشویم / نرگس ایمانی
هیچیک از ناآرامیها و اعتراضهای رخداده در سالهای اخیر، اینچنین با مطالبهی رهایی بدن عجین و درهمتنیده نبوده است. درست است که بهنوعی میتوان ناآرامیهای پیشین را به قسمی اعتراض به درهمفشردگی و تنگنای اقتصادی یا سیاسی بدنهای دربند ربط داد، اما در این جنبشها مطالبهی رهایی بدن هیچگاه به این شفافیت و علنیت ــ که در ناآرامیهای اخیر شاهدش هستیم ــ طرح و طلب نشده بود.
کودکان، کودکی و سرمایهداری / سوزان فرگوسن / ترجمهی نرگس ایمانی
از آنجایی که بازتولید اجتماعیِ کار تحت کنترل مستقیم سرمایه به وقوع نمیپیوندد، و از آنجایی که کودکان دریچهای را بر شیوهی بدیلِ بودن میگشایند ــ شیوهای که بزرگسالان آن را به یاد دارند، اما درواقع همواره برای حفظ سوبژکتیویتههای سرمایهدارانهشان سرکوبش میکنند ــ میتوان گفت نوعی تکانهی غیرسرمایهدارانه هم در تشکیل نهادهای مذکور دخیل است، تکانهای که فضا و زمانِ لازم برای اجابت نیازهای گستردۀ انسانی را فراهم میکند و الهامبخش استعدادهای بالقوهی انسانی است.
نولیبرالیسم و شرایط امکان بروز تعرض جنسی / نرگس ایمانی
در منطق نولیبرالیِ ارتباط با بدنِ زنانه هم کماکان با پدیدهای به اسم تمکین مواجهایم. تمکین نمونهی روشنگری است از نقش یک تکنیک کنترلی در دو منطق انقیادِ بهاصطلاح متفاوت که هر یک ابزارهای حمایتیِ خاصی برای ابقای آن وضع کردهاند: از برچسبِ زنِ نااهل گرفته تا انگِ زنِ امل. درواقع، همان تکنیکی که اشمئزاز فراوانی در منتقدان منطق بهاصطلاح سنتیـمذهبی ایجاد میکند، اینجا و در این منطقِ انقیاد، به انواع و اقسام پوششهای بهروزشده و «تلطیفگردیده» ملبس شده و در صورتِ امتناعِ زنان، ابزارهای توبیخی گوناگونی بر آنها تحمیل میکند.
از این منظر، همهی ما به «کارگران جنسی» بدل شدهایم.
زیستنِ «فاجعه»: تأملی بر پدیدهی زنکُشی / نرگس ایمانی
در اوضاع و احوالی بهسر میبریم که اخبار تلخ و دهشتناکِ انواع و اقسام خشونتورزیهای مردان بر زنان، بهنام غیرت و بهپاسِ ناموس، هرروزه کام تلخمان را تلختر و رنج بیامانمان را مضاعف میکند. واکنش به این اخبار طیفی از تعجب، و همدردی، خشم، شبهتحلیل و … را دامن زده که لاجرم هیچ یک ره به جایی نخواهد برد، مگر به یک جور احساساتگرایی زودگذر که صرفاً حاصل «اطلاعیافتن» از ماوقع است، یا گشتن به دنبال «مقصر»ی در مقام و کسوت دولت، فرهنگ، دین یا مردان بیرحمی که چون پردهی تعصب و غیرت چشمهایشان را کور میکند، نه میبینند، نه میشنوند، نه میاندیشند: فقط خشونت میورزند و گاه هم میکُشند.
جنگ با ویروس یک جنگ طبقاتی است / استفن تامینو / ترجمهی نرگس ایمانی
متنی که خواهید خواند پاسخ استفن تامینو به نوشتهی بدیو و انتقاد از نگاه «رخدادـیِ» او به خاستگاهِ این عالمگیری است. فارغ از اینکه آیا بهراستی در عالمگیری فعلی امکانهای تغییر وضعیت را مندرج یا مفقوده بدانیم، آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد، و بهنوعی دلیل ترجمهی نوشتار پیشِ رو هم هست، تمرکز تامینو بر گرهگاههایی است که برای فهمِ «واقعی»، یعنی فهم غیر بتوارهی همهگیریِ فعلی از خلالِ فهمِ مناسبات ستیزهجویانهی برسازندهی امور ــ هر چند که آنها در شمایلِ «شوک»های یکباره و بیاصلونسب «پدیدار گردند» ــ حیاتی و گریزناپذیر هستند.
درآمدی هستیشناسانه بر همپیوندیِ جنبش زنان و جنبش کارگری / نرگس ایمانی
بهمناسبت هشتم مارس، روز جهانی زن
مسئلهی این نوشتار بههیچروی، اولویتبندی مصادیقِ آزادیخواهی و مطالبهگری زنان نیست. این درست همان اشتباهی است که در مقاطعی از تاریخ معاصرِ ما رخ داده و مطالبات زنان با ادعای بیاهمیتبودنِ آنها در این برههی ویژهی تاریخی، به دست فراموشی و به سکوت سپرده شده است. مسئلهی نوشتار حاضر از یک سو، تلاش برای پیونددهی و بدین واسطه توانافزاییِ جریانهای اعتراضیِ سالهای اخیر، و ممانعت از توانفرساییِ ناشی از مبارزات درونطبقاتیِ میان مردان و زنان است. و از سوی دیگر، تلاشی هر چند آغازین برای تأملدرنفسِ جنبشهای اعتراضیِ زنان با اتکا بر معیار انسانشناسیِ سیاسیِ مارکس. چنین تأملی، پیامدهایی چندجانبه برای جنبشهای اعتراضیِ زنان در پی خواهد داشت: نخست آنکه، میتوان نسبتِ مطالبات زنان را با چنین مقیاس و معیاری سنجید و بدین طریق به نوعی از «توپولوژیِ انتقادیِ» این قبیل مطالبات دست یافت. این امر تأثیرات بهینهای خواهد داشت در کموکیفِ فرایندهای آگاهیبخشی به زنان، راهکارهای مطالبهگری آنان، و جهتدهی به پژوهشها و مطالعات چندجانبه در خصوص مسائلشان. دوم آنکه، پایبندی به چنین معیار سیاسیـانتقادیای مانع از آن خواهد شد که سیاستهای اقتصادی و قدرتهای امپریالیستیِ جهان، مطالبات زنان را به دستاویزی برای پیشبرد اهداف سودجویانه و قدرتطلبانهی خود بدل سازند.
مانیفست در قرن بیستویکم / یانیس واروفاکیس / ترجمهی نرگس ایمانی
مقدمهی یانیس واروفاکیس بر چاپ 2018 مانیفست کمونیست
یادداشت مترجم
نوشتهی پیشِ رو مقدمهی یانیس واروفاکیس، اقتصاددان و سیاستمدار یونانی، بر طبع و انتشار دیگربارِ اثر «ماندگار» مارکس و انگلس، مانیفست حزب کمونیست، است. واروفاکیس میکوشد در این یادداشت از میان امکانهای بسیارِ مندرج در مانیفست، بر همین یک، ماندگاری اثر، انگشت گذارد و رمزگان ــ و نه رمزوراز ــ این ماندگاری را با ما فاش گوید. اما به چه اعتبارﹾ رمزگان و نه رمزوراز؟ انگارهی رمزگانگشاییِ یک اثر با این انگاشته همراه است که اثر در یک سو، در اکنونِ خویش و در سوی دیگر، در اکنونِ ما (اکنونِ غیرـخویش) با کدامین واقعیتها چفتوبست شده، میشود؛ بر کدامین نابههنجاریها مکث کرده، میکند؛ به کدامین پاسخها نایل آمده، میآید؛ چه نویدهایی داده، میدهد.
کارل مارکس و رمانتیسیسم / میشل لووی، رابرت سِیِر / ترجمهی نرگس ایمانی
به استثنای نویسندگانی همچون ویلیام موریس یا ارنست بلوخ جوان (آن هم به دلیل آنکه هر دوی این نویسندگان بیش از آنکه در معنای سنتی کلمه مارکسیست باشند، متمایل به مارکسیسم بودند)، آنچه موضع مارکسیسم در قبال جهانبینی رمانتیک را مشخص و متمایز میسازد، وجود یک جور دوگانگی ویژه است: حتا آن دسته از اندیشمندانی که بسیار به مضامین رمانتیک گرایش دارند همواره نوعی فاصلهی انتقادی را با آن حفظ میکنند که این خود برآمده از میراث پیشرفتخواهانهی سنت روشنگری است.
برای تصریح این دوگانگی، این رابطهی عشق و نفرت با رمانتیسیسم، میبایست رویکرد خود مارکس [در قبال رمانتیسیسم] … را مورد بررسی قرار دهیم…
سه لحظهی هژمونی نزد گرامشی / خوان دال ماسو / ترجمهی نرگس ایمانی
در این مقاله میان سه لحظهی استفاده از مفهوم هژمونی نزد گرامشی تمایز گذاشتهایم: 1) لحظهی استراتژیکی که با تحلیل شرایط و روابط نیروها و ارتباط آن با مسألهی جنگ داخلی و قیام پیوند میخورد؛ 2) لحظهی هژمونی در جامعهی در حال گذار به سوسیالیسم؛ 3) آن لحظهی «تاریخی ـ جهانشمول» که در آن بنا نهادن هژمونی پرولتری بخشی از چشمانداز تاریخی چیرگی کمونیسم بر سرمایهداری به منزلهی نظام مسلط است.
بناپارتیسم شکنندهی ترکیه / بریس ییلدریم و فاتی بنلیسوی / ترجمهی نرگس ایمانی
بناپارتیسمِ جنگافروز ترکیه در حصول به نتایج مطلوبش، بنا به این دلایل شکست میخورد: الف) تقسیمات جزئی و ایدئولوژیک مداوم درون سازوبرگ امنیتی بهرغم پاکسازی وسیع پس از اقدام به کودتای ژوییهی 2016، ب) این واقعیت که «هم پیمانان» جدید اردوغان در حکومت و جامعه پیشاپیش مملو از تضادهایی هستند که میتواند به یک گسیختگی حاد بینجامد، پ) قطبیسازی در سرتاسر جامعه، ت) وخامت تضادها درون طبقهی سرمایهدار (و بنابراین درون آ.ک.پ) به سبب بحران اقتصادی فراگیر، و ث) بحران هژمونی در نظام امپریالیستی.