لحظههایی تاریخی وجود دارد که در شتاب معمول رخدادها وقفه ایجاد میشود. اغلب رویدادهایی وجود دارند که روابط معمول قدرت را وارونه میکند، قدرتمندان تحقیر میشوند، و فقرا و تهیدستان به پا میخیزند.
این همان چیزی بود که در پنجم ژوییهی 2015 در یونان رخ داد. مقیاس پیروزی آنان که برای «نه» ـ نه به ریاضت ـ کارزار به راه انداخنتد، از عنان گسیختهترین انتظاراتشان فراتر رفت.
یونان به طور نسبی، بزرگترین چپ رادیکال اروپا را دارد. چپ یونان در جریان نبرد علیه اشغال نازی و جنگ داخلی در طول دههی 40، نبرد علیه استبداد سلطنتی دههی 60، نبرد علیه دیکتاتوری نظامی در اوایل دههی 70 و از آن پس، نبرد علیه نولیبرالیسم و ریاضت، آبدیده و مقاوم شده است.
اما کثرت 61.3 درصدی «رأی نه» از مرزهای معمول چپ فراتر میرود. این رأی با اعماق جامعه یونان پیوند دارد.
بهرغم طبقات حاکم محلی و اروپایی و همهی رسانههای خصوصی در اردوگاه رأی آری، با کارزاری از ایجاد ترس، کارزاری که وقتی بانک مرکزی اروپا (ECB) برای بستن بانکهای یونانی فشار میآورد، آغاز به کار کرد، این رأی به دست آمد.
آنچه دیدیم همان چیزی بود که مارکسیست ایتالیایی، آنتونیو گرامشی زمانی که دربارهی هژمونی نوشت، در ذهن داشت ـ چپ انقلابی توانایی سازمانیافته و سیاسی را برای رهبری جامعه به شکلی همگانی گسترش میدهد.
مسئله درست همین جاست. الکسیس سیپراس، معمار همهپرسی، گرامشی نیست. او تقاضای همهپرسی کرد تا خودش را از چاله بیرون بیاورد.
گروه اروپایی وزرای اقتصاد حوزهی یورو که «نهادها» ـ بانک مرکزی اروپا، کمیسیون اروپا و صندوق بینالمللی پول ـ از آن پشتیبانی میکند، در تقاضاهایش برای ریاضت بیشتر سرسختی میکرد.
در این میان، حزب حاکم، یعنی سیریزا درخصوص نحوهی پاسخ دچار تفرقه بود. بروکسل مشغول بو کشیدن حول احزاب میانهرو به امید تشکیل دولت «وحدت ملی» همراه با شاخهی راست سیریزا بود.
این نشان از بیعرضگی سیاسی دشمنان سیریزا است که به ظاهر یانیس استورناراس، رییس بانک یونان را برای ریاست این دولت برگزیده بودند.
مانور
شکست تحقیرآمیز در همهپرسی، این برنامهها را به باد فنا داد. همچنین اقتدار سیپراس را بر حزباش بالا برد و امکان چانهزنی بیشتری به او در گروه اروپایی داد. رویهمرفته، این مانوری درخشان بوده است.
اما آیا ماجرا چیزی بیش از این است؟ طرح بیسابقهی سیپراس، بداههای تاکتیکی است تا یک استراتژی منسجم.
در سهشنبهی هفتهی گذشته این نکته روشن شد، زمانی که سیپراس با نوشتن نامه به «نهادها» و پذیرش تقریباً همهی تقاضاهای آنها، برای لحظهای همه را گیج کرد. اکنون او به گروه اروپایی هدیهی صلحی به شکل یانیس واروفاکیس، وزیر اقتصادش داده است، کسی که نهادها از او متنفر بودند.
این نشانهی خوبی نیست.
هیچ نشانهای وجود ندارد که اتحادیهی اروپا ـ و فراتر از اینها رهبر کلیدیاش، آنگلا مرکل صدر اعظم آلمان بخواهند به همین شیوه عمل کنند. آنها تحقیر نیز شدهاند اما با این همه آنها در گذشته با همهپرسیهای فرانسه، هلند، و ایرلند هم تحقیر شده بودند. بیاعتنایی به دموکراسی در پروژهی اروپایی، امری ذاتی است.
یکشنبهی گذشته مردم یونان بر حق ادارهی سرنوشت خودشان پافشاری کردند. برای ایجاد چیزی بیش از یک لحظهی گذرا، لازم است آنها ادامه دهند و مطالبه کنند که دولتشان به نتایجی منطقی از پیروزی «نه» برسد.
این به معنای خروج از حوزهی یورو، نظارت مستمر بر بانک ها، طراحی یک پول جدید و استفاده از قدرت دولت برای اداره اقتصاد است.
شرکتهایی که کارگران را به اخراج تهدید میکنند، باید تحت نظارت کارگران ملی شوند. این اقدامات، دیگر یک یوتوپیای سوسیالیستی نیست ـ ضرورتی عملی هستند.
برای اجرای این برنامه، کارزارهای «نه» در محله ها و محیط کار باید ادامه یابند.
شاهد بودیم که انشعابات در چپ ضعیف شده اند، به گونه ای که فعالان سیریزا با جبههی ضدسرمایهداری آنتارسیا با هم حول همهپرسی همکاری کردند و رأیدهندگان حزب کمونیست خواستهی ابلهانهی رهبرانشان را برای دادن رأی ممتنع، به شکل گسترده نادیده گرفتند.
خودسازمانیابی بزرگتر میان مردم عادی، قدرت عظیمتر اردوگاه «نه» برای مقابله با آشفتگی اتحادیهی اروپا، سعی میکند خود را تحمیل، و بر تردید دولت غلبه کند. آنها به مدد عملشان در چپ رادیکال یونان فرصتی بینظیر خلق کردهاند.
آنها باید به این فرصت چنگ بزنند و تاریخ را بسازند.
منبع:
http://www.socialistworker.co.uk/art/40869/Building+on+OXI+vote+can+win+real+change
به نظر من تمامی نوشته ها دوستان و رفقای تروتسکیست ، البته، رادیکال ها در یک نکته با هم مشترک هستند و آنهم اینکه راجع اینکه تکلیف شان با دولت کنونی یعنی دولت بورژوائی که می باید در مرحله نخست پرولتاریا با آن تصویه جساب نماید – در هم شکاند، سکوت می کنند و از کنار آن به آرامی می کذرند. انگلس در این رابطه می گوید:
«اين انفجار (Sprengung) قدرت کهنه دولتى و تعويض آن با يک قدرت نوين و واقعا دمکراتيک، مفصلا در بخش سوم «جنگ داخلى» تشريح شده است. ولى مکث مختصر ديگرى در روى پارهاى از خصوصيات اين تعويض در اينجا لازم آمد، زيرا همانا در آلمان است که ايمان خرافى نسبت به دولت از عالم فلسفه گذشته و تمام ذهن بورژوازى و حتى بسيارى از کارگران را فرا گرفته است، بموجب تعليمات فلاسفه، دولت «تحقق ايده» و يا، به زبان فلسفى، سلطنت الهى در زمين است، دولت آنچنان عرصهاى است که در آن حقيقت و عدالت سرمدى جامه عمل بخود پوشيده و يا بايد بپوشد. از اينجاست که تجليل خرافى دولت و تمامى آنچه که با دولت ارتباطى دارد سرچشمه ميگيرد، – و اين تجليل خرافى از آن جهت به آسانى ريشهدار ميشود که افراد از همان کودکى با اين فکر خو ميگيرند که گويا امور و مصالحى که براى تمام جامعه جنبه عمومى دارد، به هيچ طرزى ممکن نيست عملى شده و حراست گردد مگر بشيوه پيشين يعنى بتوسط دولت و مستخدمين آن که کرسيهاى پر مداخل به آنان ارزانى شده است. افراد تصور ميکنند اگر گريبان خود را از قيد ايمان به سلطنت موروثى رها ميسازند و هوادار جمهورى دمکراتيک ميگردند، يک گام فوقالعاده جسورانهاى به پيش برميدارند. و حال آنکه در حقيقت امر دولت چيزى نيست جز ماشينى براى سرکوب يک طبقه بدست طبقه ديگر و جمهورى دمکراتيک هم از اين حيث به هيچ وجه دست کمى از سلطنت ندارد. دولت در بهترين موارد هم بلايى است که پرولتاريا، پس از پيروزى در مبارزه براى احراز سيادت طبقاتى، آن را به ارث ميبرد؛ پرولتارياى پيروزمند نيز، نظير کمون، ناگزير خواهد بود بيدرنگ بدترين جوانب اين بلا را قطع کند تا نسلى که در شرايط اجتماعى نوين و آزاد نشو و نما مييابد قادر باشد تمام اين زباله دولتمدارى را بدور افکند». مقدمه انگلس بر جنگ داخلی در فرانسه.
و لنین در این بارع می نویسد : بدون انقلاب قهرى، تعويض دولت بورژوايى با دولت پرولترى محال است. نابودى دولت پرولترى و بعبارت ديگر نابودى هر گونه دولتى جز از راه «زوال» از راه ديگرى امکان پذير نيست.
لنین/ دولت و انقلاب.
هیچ کدام از دوستان تروتسکیست از این حرف نمی زنند و یا اینکه من ندیده ام، چرا؟
منظور نویسنده از «تغییر واقعی» چیست؟ کاهش سیزده بیلیون یوروئی بودجه رفاهی یونان به پیشنهاد دولت سیریزا؟ یا افزایش بودجه نظامی و طرح عملیات نمسیس باز هم به پیشنهاد سیریزا؟ در زیر لینک مستندات را میگذارم.
درباره پیشنهاد ریاضتی سیریزا
http://www.wsws.org/en/articles/2015/07/10/gree-j10.html
درباره عملیات نظامی نمسیس
http://www.wsws.org/en/articles/2015/07/06/neme-j06.html
اگر همه چیزی همین قدر دمکراتیک است که میگویند، پس بفرمائید این چکمهها روی میز چه میکنند؟